به بیان فنی میتوان گفت امور محال یا ممتنع را میتوان به سه دسته تقسیم كرد:
1- محال ذاتی
امری است كه در ذات خویش بدون آنكه پای امر دیگری در میان باشد محال و ناشدنی است مانند اجتماع یا ارتقاع نقیضین كه از روشنترین مصادیق محال ذاتی است.
2- محال وقوعی
امری است كه فی حد نفسه و با نظر به ذات آن محال نیست ولی وقع آن مستلزم محال ذاتی است مانند وجود معلول بدون علت كه محال وقوعی است، زیرا تحقق آن مستلزم تناقض خواهد بود چون باید در یك آن، یك شیء (معلول) هم به علت نیاز داشته باشد (چون معلول است) و هم نیاز نداشته باشد (بنابر فرض) و اجتماع نیاز و عدم نیاز، اجتماع نقیضین است. محال ذاتی و محال وقوعی را «محال عقلی» نیز میگویند.
3- محال عادی
امری است كه وقوع آن با نظر به قوانین شناخته شده طبیعت ناممكن است لیكن تحقق آن نه ذاتاً ممتنع است و نه مستلزم محال ذاتی است
با توجه به تعاریف فوق تمام مواردی كه در تقریرهای مختلف این شبهه وارد شده از جمله محالات وقوعیاند. برای مثال شریك داشتن خداوند از محالات وقوعی است، زیرا فرض دوواجب الوجود پس از تحلیل به تناقض میانجامد زیرا لازم میآید كه دو واجب الوجود مفروض در همان حال كه واجب الوجودند واجب الوجود نباشند وقوع مورد دوم یعنی قرار گرفتن جهان درون یك تخم مرغ نیز لازمهاش اینستكه جهان در همان حال كه بزرگ است، بزرگ نباشد چون درون تخم مرغ جای گرفته است و....
نكته مهم
عدم تعلق قدرت خداوند به محالات ذاتی و وقوعی، در واقع هیچ گونه محدودیتی برای قدرت الهی به شمار نمیآیند زیرا این امور اصولا قابلیت ایجاد ندارندو لذا مادون مرتبهای قرار دارند كه قدرت به آن تعلق میپذیرد. پس فاعلیت خداوند تام است اما قابل كه محالات ذاتی و وقوعیاند قابلیت پذیرش فعل (یعنی ایجاد شدن) را ندارن مانند كوزهگری كه در عین بالاترین مهارت از آب كوزه سازد یا خیاطی از هوا لباس تهیه كند.
نویسنده : سيد ايوب هاشمي , جابر توحيدي اقدم
پژوشكده باقرالعلوم (ع)