از دیرباز پرسشهایی معمّاگونه در باره قدرت خداوند مطرح کردهاند. پرسشها را به گونهای ساختهاند که هرگونه پاسخ مثبت و منفی به آنها، موجب انکار قدرت مطلق خداوند شود؛ مثلا اینکه آیا خدا میتواند سنگی بیافریند که نتواند آن را بردارد، یا آیا میتواند موجودی بیافریند که نتواند نابودش کند.
امّا پاسخی که متکلّمان به این معمّاها دادهاند، این است که قدرت خدا محدودیّت ندارد؛ ولی آن فرضها نیز محال عقلیاند و شدنی نیستند. تحقّق چنین فرضهایی مستلزم اجتماع نقیضین است؛ مثلا تحقّق اینکه خالق نتواند مخلوق را از میان بردارد، مستلزم این است که هم خالق باشد و هم نباشد؛ زیرا علّت بر همه شئون معلول سلطه دارد. [1]
در روایتی آمده است که کسی از امام علی (علیه السلام) پرسید: «آیا پروردگار تو میتواند جهان را در تخم مرغی جای دهد بی آنکه جهان کوچک شود یا تخم مرغ فراخ گردد؟» امام پاسخ داد: «خداوند عجز و ناتوانی ندارد؛ ولی آنچه تو خواستی، شدنی نیست.» [2]
[1] المیزان، ج۱۲، ص۳۰۵. | |
منبع کتاب فرهنگ شيعه، تاليف شده توسط جمعى از نويسندگان، ص۳۷۵-۳۷۶.. |
|